کد مطلب:31918
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
از كجا بايد بدانيم كه خدايي وجود دارد اگر از نظمي كه در اين دنيا يا عظمت خدا را اثبات مي كنيم يقيناً ناظم آن عظيمتر مي باشد پس او چگونه به وجود آمد همان گونه كه خدا به وجود آمده اين دنيا با اين همه نظم كه از ناظم عظمتش كمتر است به وجود آمده يعني نفي خدا، لطفاً اثبات خدا از نظر ابو علي سينا و ملاصدرا در كدام كتاب است را برايم بيان كنيد؟
از ابتدايي ترين سؤالاتي كه انسان پس از شنيدن اين كه: خدا جهان را آفريده است برايش مطرح مي شود كه: پس خدا را چه كسي آفريده است. استاد مطهري از راسل (فيلسوف معروف غرب) نقل مي كند كه وي مي گويد پدرم به من گفت: اين پرسش كه چه كسي مرا آفريده است. جواب ندارد زيرا بلافاصله اين سؤال مطرح مي شود كه: چه كسي خدا را آفريد؟ راسل مي گويد: جمله اي به اين سادگي به من فهماند اگر هر چيزي بايد علتي داشته باشد، پس خدا نيز بايد علتي داشته باشد و اگر چيزي علمي وجود تواند داشت اين چيز مي تواند هم خدا باشد و هم جهان. (1)
اما حقيقت اين است كه در اكثر موارد سؤال كننده تصور غلطي از خدا دارد و در احاديث اين مطلب بارها تذكر داده شده است. مثلاً حضرت رضا( مي فرمايد: هر كس كه درباره كيفيت، چرايي، زمانمندي و ... خدا سؤال كند اين سؤال ناشي از اين است كه خدا را امري شبيه ساير امور مادي، محلول، زمانمند و ... تصور كرده است. امام ( تذكر مي دهد كه اين تصورات دربارة خدا اشتباه است يعني اين گونه سؤالات همگي ناشي از اين هستند كه ما خدا را ابتدا شبيه موجودات مادي دانسته ايم و چون مي بينيم كه مثلاً همه موجودات مادي علت دارند مي پرسيم، علت پيدايش خدا چيست! (2)
برهان هاي فلسفي در جهت اثبات خداوند متعال در اكثر كتابهاي فلسفي و كلامي وجود دارد و در اين باره به كتابهاي چون آموزش فلسفه، ج2، آقاي مصباح يزدي، ترجمه و شرح نهايه الحكمه، ج3، علامه طباطبايي با ترجمه و شرح علي شيرواني، الهيّات آقاي سبحاني و ... مراجعه كرد. و ما بطور خلاصله يكي از برهان هاي اثبات خداوند از ديدگاه ابن سينا را بيان مي كنيم لطفاً با دقت و تفكر مطالعه فرمايد: در فلسفه اسلامي بحثي است به نام مناط احتياج به علت يعني اينكه چه چيز باعث مي شود يك شيء نياز به علت داشته باشد؟ آيا هر موجودي نياز به علت دارد، يعني آيا يك چيز، همين قدر كه موجود باشد، كافي است كه محتاج علت باشد، اگر چنين باشد، خدا هم نيازمند علت است. اما هيچ دليلي نداريم كه هر موجود نيازمند علت است. آن طور كه فلاسفه مسلمان توضيح داده اند (به خصوص ابن سينا) ملاك احتياج به علت، امكان است، يعني اين كه يك شيء هم موجود بودنش ممكن باشد و هم معدوم بودنش. در اين جا اين پرسش پيش مي آيد: اين شيء كه ميتوانست معدوم باشد، چه امري رخ داد كه موجود شد؟ زيرا تمام اشيايي كه پيرامون خود مي بينيم و نيز (خود ما) از جمله اموري هستيم كه مي توانستيم نباشيم (يعني معدوم بودنمان ممكن بود) به قول استاد مطهري، اين مطلب دشوار و سختي نيست. زياد شنيده ايم كه وقتي كسي مي ميرد، مي گويند اگر زندگيش دست خودش بود نمي مرد. يا هر چيز جديدي كه پيدا ميشود مي گوييم اين نبود و حالا هست پس هم مي تواند باشد و هم مي تواند نباشد. حال اگر بخواهد از حالت نبودن عدم به حالت بودن وجود تبديل شود، بايد علتي داشته باشد.
پس تنها چيزهايي محتاج علت هستند كه ممكن الوجود باشند. اما خدا واجب الوجود است. لذا ديگر نيازي به علت ندارد.(3)
منابع و مآخذ:
1. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج5، ص58-57
2. توحيد صدوق، ص36، باب2، حديث2
اصول فلسفه، ج3، ص211
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.